صدر
/sadr/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. سینه؛ سینۀ انسان.
۲. اول هرچیز.
۳. قسمت بالای چیزی؛ بالا: صدر مجلس.
۴. [قدیمی، مجاز] مقدم؛ پیشوا.
〈 صدر اعظم: (سیاسی) نخستوزیر.
۲. اول هرچیز.
۳. قسمت بالای چیزی؛ بالا: صدر مجلس.
۴. [قدیمی، مجاز] مقدم؛ پیشوا.
〈 صدر اعظم: (سیاسی) نخستوزیر.