ترجمه مقاله

صدر

فرهنگ فارسی عمید

۱. سینه؛ سینۀ انسان.
۲. اول هرچیز.
۳. قسمت بالای چیزی؛ بالا: صدر مجلس.
۴. [قدیمی، مجاز] مقدم؛ پیشوا.
⟨ صدر اعظم: (سیاسی) نخست‌وزیر.
ترجمه مقاله