سماع
/samā'/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.
۲. [قدیمی] شنوایی.
۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.
۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.
〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت، و غیره بحث کند.
۲. [قدیمی] شنوایی.
۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.
۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.
〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت، و غیره بحث کند.