ترجمه مقاله

ستنبه

فرهنگ فارسی عمید

۱. تنومند؛ قوی‌هیکل؛ درشت؛ ستبر.
۲. زشت و بدهیکل: ◻︎ بگردیدی کاو پی سگ می‌رود / سخرۀ دیو ستنبه می‌شود (مولوی: ۵۷۵).
۳. دیو.
ترجمه مقاله