26 فرهنگ

زفت

/zaft/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

درشت؛ فربه؛ ستبر؛ هنگفت: ◻︎ چنان خار در گل ندیدم که رفت / که پیکان او در سپرهای زفت (سعدی۱: ۱۳۷ حاشیه).