26 فرهنگ

رندیدن

/randidan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. رنده کردن؛ رنده زدن.
۲. تراشیدن؛ تراشیدن چوب یا چیز دیگر برای صاف و هموار کردن آن.
۳. [قدیمی] خراشیدن: ◻︎ مرد عاقل به ناخن هذیان / جگر خویش اگر نرندد بِه (انوری: ۷۱۳).