26 فرهنگ

ترجمه مقاله

راغ

/rāq/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. مرغزار.
۲. صحرا.
۳. دامن کوه؛ دامنۀ سبزکوه که وصل به صحرا باشد: ◻︎ آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ / برسبزه باده خوش بُوَد اکنون اگر خوری (رودکی: ۵۳۰)، ◻︎ چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ / که بر سر نیارست پرید زاغ (فردوسی: ۱/۳۳۷).