ترجمه مقاله

دربند

فرهنگ فارسی عمید

۱. در قید؛ گرفتار؛ اسیر.
۲. (اسم) [قدیمی] کوچۀ بن‌بستی که در داشته باشد.
۳. (اسم) [قدیمی] راه تنگ و باریک در کوه؛ راه میان دو کوه؛ دره.
۴. (اسم) [قدیمی] = دِژ
⟨ در بند بودن: (مصدر لازم) گرفتار بودن؛ اسیر بودن؛ زندانی بودن.
⟨ در بند کردن: (مصدر متعدی) مقید ساختن؛ اسیر کردن؛ زندانی کردن.
ترجمه مقاله