26 فرهنگ

خم

/xom/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. ظرف سفالی بزرگ: ◻︎ بیا ساقی از خمّ دهقان پیر / میی در قدح ریز چون شهدوشیر (نظامی۵: ۷۷۴).
۲. (موسیقی) [قدیمی] کوس؛ طبل: ◻︎ بفرمود تا بر درش گاو‌دم / دمیدند و بستند رویینه خم (فردوسی: ۴/۸).