خرق
/xarq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. شکافتن؛ پاره کردن؛ چاک دادن.
۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه؛ شکاف.
〈 خرق عادت: [مجاز]
۱. خلاف عادت.
۲. انجام دادن کار غیرعادی و معجزهمانند.
۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه؛ شکاف.
〈 خرق عادت: [مجاز]
۱. خلاف عادت.
۲. انجام دادن کار غیرعادی و معجزهمانند.