ترجمه مقاله

جمله

فرهنگ فارسی عمید

۱. (ادبی) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد.
۲. (صفت) همه؛ همگی.
۳. (ضمیر) همه؛ همگی.
۴. (قید) تماماً.
۵. (اسم) خلاصه.
⟨ جملهٴ شرطیه: (ادبی) در نحو، جمله‌ای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد.
⟨ جملهٴ معترضه: جمله‌ای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود.
ترجمه مقاله