جستن/jastan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خیز کردن؛ خیز برداشتن.۲. [مجاز] رها شدن؛ رهایی یافتن.۳. جهیدن.۴. [قدیمی، مجاز] گریختن.۵. [قدیمی] وزیدن.