ترجمه مقاله

ثبات

فرهنگ فارسی عمید

۱. پایداری؛ دوام؛ پایدار بودن چیزی.
۲. برقرار بودن؛ بر یک حالت بودن؛ تغییر نکردن.
۳. مقاومت؛ استقامت.
⟨ ثبات ‌قدم: [مجاز]
۱. پایداری.
۲. پابرجا بودن در امری.
ترجمه مقاله