تیمار
/timār/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. پرستاری، نوازش، و مراقبت از شخص بیمار یا آسیبدیده.
۲. غمخواری؛ دلسوزی.
۳. (اسم) فکر؛ اندیشه.
۴. (اسم) دردورنج.
〈 تیمار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] غمخواری کردن؛ دلسوزی کردن: ◻︎ به تنها تن خویش جستم نبرد / به پرخاش تیمار من کس نخورد (فردوسی: ۵/۳۵۲).
〈 تیمار داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. خدمت، پرستاری، و غمخواری کردن.
۲. مواظب کسی یا چیزی بودن.
〈 تیمار کردن: (مصدر متعدی)
۱. با شال و قشو بدن اسب را مالش دادن و تمیز کردن.
۲. [قدیمی] محافظت کردن.
۳. [قدیمی] پرستاری کردن.
۲. غمخواری؛ دلسوزی.
۳. (اسم) فکر؛ اندیشه.
۴. (اسم) دردورنج.
〈 تیمار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] غمخواری کردن؛ دلسوزی کردن: ◻︎ به تنها تن خویش جستم نبرد / به پرخاش تیمار من کس نخورد (فردوسی: ۵/۳۵۲).
〈 تیمار داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. خدمت، پرستاری، و غمخواری کردن.
۲. مواظب کسی یا چیزی بودن.
〈 تیمار کردن: (مصدر متعدی)
۱. با شال و قشو بدن اسب را مالش دادن و تمیز کردن.
۲. [قدیمی] محافظت کردن.
۳. [قدیمی] پرستاری کردن.