تمکین
/tamkin/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. قبول کردن؛ پذیرفتن.
۲. فرمان کسی را پذیرفتن.
۳. [قدیمی] پابرجا کردن.
۴. [قدیمی] نیرو و قدرت دادن.
۵. [قدیمی] به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد.
۲. فرمان کسی را پذیرفتن.
۳. [قدیمی] پابرجا کردن.
۴. [قدیمی] نیرو و قدرت دادن.
۵. [قدیمی] به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد.