ترنجیده/toro(tara)njide/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. درهمکشیده؛ فشرده.۲. افسرده: ◻︎ جانترنجیده و شکستهدلم / گویی از غم همیفروگسلم (رودکی: ۵۴۶).