ترجمه مقاله

بارگیر

فرهنگ فارسی عمید

۱. بارگیرنده؛ باربرنده؛ بردارندۀ بار.
۲. اسب و هر حیوان بارکش.
۳. کشتی، ارابه، اتومبیل، یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری.
ترجمه مقاله