26 فرهنگ

اشتلم

/'oštolom/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. زور؛ ستم.
۲. پرخاش و هیاهو؛ دادوفریاد؛ تندی: ◻︎ کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰).
۳. لاف زدن؛ رجزخوانی.