اشتلم
/'oštolom/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. زور؛ ستم.
۲. پرخاش و هیاهو؛ دادوفریاد؛ تندی: ◻︎ کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰).
۳. لاف زدن؛ رجزخوانی.
۲. پرخاش و هیاهو؛ دادوفریاد؛ تندی: ◻︎ کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰).
۳. لاف زدن؛ رجزخوانی.