آبگون
/'ābgun/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. به رنگ آب؛ آبی.
۲. صاف و روشن مانند آب.
۳. آبدار؛ جوهردار.
۴. روشن؛ درخشان: سپهر آبگون.
۴. [مجاز] تیز: خنجر آبگون.
۵. (اسم) قسمتی از کاریز که آب از آن میتراود.
۶. حوض؛ آبگیر.
۷. (اسم) نشاسته.
۲. صاف و روشن مانند آب.
۳. آبدار؛ جوهردار.
۴. روشن؛ درخشان: سپهر آبگون.
۴. [مجاز] تیز: خنجر آبگون.
۵. (اسم) قسمتی از کاریز که آب از آن میتراود.
۶. حوض؛ آبگیر.
۷. (اسم) نشاسته.