26 فرهنگ

ترجمه مقاله

کالبد

/kālbo(a)d/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. طرحی که چیزی در آن شکل می‌گیرد؛ قالب؛ تن؛ بدن.
۲. [قدیمی] قالبی برای ساختن خشت و آجر: ◻︎ از تن چو برفت جان پاک من و تو / خشتی دو نهند بر مغاک من و تو ـ و آنگاه برای خشت گور دگران / در کالبدی کشند خاک من و تو (خیام: ۱۰۳).