هندو
فرهنگ فارسی عمید
۱. هندی؛ اهل هند.
۲. (اسم) دین رایج در هند با خدایان متعدد که معتقد به حلول و تناسخ است و موجودیت هر جانداری را ناشی از رفتار آن در زندگی پیشین میداند؛ هندوئیسم.
۳. (اسم) هریک از پیروان این دین.
۴. [قدیمی، مجاز] غلام.
۵. [قدیمی، مجاز] پاسبان؛ نگهبان: ◻︎ این هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل هندو شه ترکستان (خاقانی: ۳۵۹).
۶. (اسم) [قدیمی، مجاز] سیاه.
۲. (اسم) دین رایج در هند با خدایان متعدد که معتقد به حلول و تناسخ است و موجودیت هر جانداری را ناشی از رفتار آن در زندگی پیشین میداند؛ هندوئیسم.
۳. (اسم) هریک از پیروان این دین.
۴. [قدیمی، مجاز] غلام.
۵. [قدیمی، مجاز] پاسبان؛ نگهبان: ◻︎ این هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل هندو شه ترکستان (خاقانی: ۳۵۹).
۶. (اسم) [قدیمی، مجاز] سیاه.