هرجایی
/harjāyi/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. آواره؛ دورهگرد.
۲. هرزهگرد: ◻︎ طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد / من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست (سعدی۲: ۳۶۹).
۲. هرزهگرد: ◻︎ طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد / من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست (سعدی۲: ۳۶۹).