ترجمه مقاله

مستحیل

فرهنگ فارسی عمید

۱. محال؛ نابودنی؛ امری که محال و غیر ممکن به نظر آید.
۲. از حال خود برگشته؛ تغییر‌شکل‌یافته.
۳. (اسم، صفت) جسمی که تبدیل به جسم دیگر شده باشد.
۴. مکار؛ حیله‌گر.
ترجمه مقاله