ترجمه مقاله

عور

فرهنگ فارسی عمید

۱. لخت؛ برهنه: ◻︎ شنگی دوسه از پس اوفتاده / چون او همه عور و سرگشاده (نظامی۴: ۳۹۲).
۲. [مجاز] فقیر؛ بی‌چیز؛ ناتوان.
ترجمه مقاله