ترجمه مقاله

عزیمت

فرهنگ فارسی عمید

۱. حرکت کردن به سوی جایی؛ رفتن؛ عازم شدن.
۲. [قدیمی] قصد؛ آهنگ.
۳. [قدیمی] سحر؛ افسون.
⟨ عزیمت کردن: (مصدر لازم)
۱. قصد کردن.
۲. حرکت کردن به‌سویی؛ سفر کردن.
ترجمه مقاله