ترجمه مقاله

طبع

فرهنگ فارسی عمید

۱. خوی؛ سرشت؛ نهاد.
۲. استعداد؛ توانایی.
۳. (اسم مصدر) چاپ کردن؛ چاپ.
۴. (طب قدیم) مزاج.
۵. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و هوا).
⟨ طبع روان: طبع و ذوقی که آسان و بی‌تکلف شعر بگوید.
ترجمه مقاله