ترجمه مقاله

شکیفتن

فرهنگ فارسی عمید

آرام و قرار ‌گرفتن؛ شکیبیدن؛ صبر کردن: ◻︎ هیچ جانی به صبر ازو نشکیفت / هیچ عقلی به زیرکی نفریفت (سنائی: ۲۸). ◻︎ مرا پنج روز این پسر دل فریفت / ز مهرش چنانم که نتوان شکیفت (سعدی۱: ۱۱۱).
ترجمه مقاله