26 فرهنگ

سخته

/saxte/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. سنجیده.
۲. وزن‌شده.
۳. سنجیده‌شده؛ محدود: ◻︎ خرد را و جان‌ را همی سنجد او / در اندیشهٴ سخته کی گنجد او (فردوسی: ۱/۱۳).