26 فرهنگ

ترجمه مقاله

دخمه

/daxme/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. [مجاز] جای تنگ و تاریک.
۲. جایی که در زیرزمین درست کنند و جسد مرده را در آنجا بگذارند؛ سرداب؛ سردابه؛ خانۀ زیرزمینی؛ گور: ◻︎ در این دخمه خفته است شداد عاد / کز او رنگ و رونق گرفت این سواد (نظامی۶: ۱۱۱۲).