دانگ
/dāng/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. قسمتی از چیزی؛ بخش؛ بهره؛ حصه.
۲. یکششم چیزی بهویژه اموال غیرمنقول مانند ملک و زمین.
۳. یکششم دِرهم: ◻︎ دست دراز از پی یک حبه سیم / بِه که ببُرند به دانگی و نیم (سعدی: ۱۱۹).
۴. سهمی از هزینۀ گردش و مسافرت یا تهیۀ خوراک دستهجمعی که هریک از افراد دسته باید بدهند.
۵. (موسیقی) نصف یک گام.
۲. یکششم چیزی بهویژه اموال غیرمنقول مانند ملک و زمین.
۳. یکششم دِرهم: ◻︎ دست دراز از پی یک حبه سیم / بِه که ببُرند به دانگی و نیم (سعدی: ۱۱۹).
۴. سهمی از هزینۀ گردش و مسافرت یا تهیۀ خوراک دستهجمعی که هریک از افراد دسته باید بدهند.
۵. (موسیقی) نصف یک گام.