ترجمه مقاله

خدنگ

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زیست‌شناسی) درختی با چوب سخت و محکم که از آن نیزه، تیر، زین اسب، و مانند آن می‌ساختند: ◻︎ پیشگاهی فراخ و اوجی تنگ / از بسی شاخ سرو و بید و خدنگ (نظامی۴: ۶۷۹).
۲. تیر راست و بلندی که از چوب این درخت می‌ساختند: ◻︎ مگر دشمن است این‌که آمد به جنگ / ز دورش بدوزم به تیر خدنگ (سعدی۱: ۵۳).
۳. (صفت) [مجاز] راست و بلند.
ترجمه مقاله