ترجمه مقاله

خام

فرهنگ فارسی عمید

۱. ناپخته.
۲. نارس؛ کال.
۳. [مجاز] ناآزموده؛ بی‌تجربه: ◻︎ تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی: ۱۲۰).
۴. ویژگی چیزی که دست‌کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند: نفت خام.
۵. [قدیمی] دباغی‌نشده (چرم).
۶. [قدیمی] جوشانده‌نشده.
۷. (اسم) [قدیمی] دوال؛ کمند.
⟨ خام شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] غافل شدن؛ فریب خوردن.
ترجمه مقاله