خارا
/xārā/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ سخت؛ گرانیت: ◻︎ رخ خارا به خون لعل میشست / مگر در سنگ خارا لعل میجست ـ چو از لعل لب شیرین خبر یافت / به سنگ خاره در گفتی گهر یافت (نظامی۲: ۲۲۹).
۲. [قدیمی] نوعی پارچۀ ابریشمی دستباف، ستبر، موجدار، و رنگین یا سفید: ◻︎ چون باد زندنیجی کهسار برکشد / بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند (خاقانی: ۱۳۶).
〈 خارا سفتن: شکستن، ساییدن، یا سوراخ کردن سنگ خارا: ◻︎ کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت / هرچه کرد از کاوش مژگان شیرین یاد داشت (ظهوری: لغتنامه: خارا سفتن).
۲. [قدیمی] نوعی پارچۀ ابریشمی دستباف، ستبر، موجدار، و رنگین یا سفید: ◻︎ چون باد زندنیجی کهسار برکشد / بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند (خاقانی: ۱۳۶).
〈 خارا سفتن: شکستن، ساییدن، یا سوراخ کردن سنگ خارا: ◻︎ کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت / هرچه کرد از کاوش مژگان شیرین یاد داشت (ظهوری: لغتنامه: خارا سفتن).