26 فرهنگ

تگل

/te(a)gal/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

تکۀ پارچه که بر پارگی جامه بدوزند؛ پینه: ◻︎ چو ریسمان شده‌ام زآنکه سوزن هجرت / همی‌زند به قبای دلم هزار تگل (مولوی: رشیدی: تگل).