برش
/boreš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. بریدن.
۲. بریدن پارچه طبق اندازۀ معیّن، برای دوختن پارچه.
۳. (اسم) قاچ خربزه یا هندوانه.
۴. [عامیانه، مجاز] لیاقت و شایستگی در انجام کار.
۵. تیز بودن؛ برندگی.
۶. (اسم) [مجاز] مقطعی از زمان.
۲. بریدن پارچه طبق اندازۀ معیّن، برای دوختن پارچه.
۳. (اسم) قاچ خربزه یا هندوانه.
۴. [عامیانه، مجاز] لیاقت و شایستگی در انجام کار.
۵. تیز بودن؛ برندگی.
۶. (اسم) [مجاز] مقطعی از زمان.