26 فرهنگ

انعکاس

/'en'ekās/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. منعکس شدن.
۲. [مجاز] عکس‌العمل
۳. پرتو انداختن.
۴. نمودار شدن شکل چیزی در جسم شفاف، مانند آب و آیینه.
۵. تکرار صوت که به واسطۀ برخورد امواج آن با مانع به عمل می‌آید.
۶. (فیزیک) بازگشتن نور پس از برخورد به یک سطح به محیط اول؛ بازتاب.