ترجمه مقاله

رخ

rox

۱. یک طرف صورت از زیر چشم تا چانه؛ روی؛ چهره.
۲. [قدیمی] هریک از برجستگی‌های دو طرف صورت؛ گونه.
۳. [قدیمی] سوی؛ طرف؛ جانب.
۴. [قدیمی] عنان اسب.
⟨ رخ ‌دادن: (مصدر لازم) روی دادن؛ به‌ وقوع پیوستن امری.
⟨ رخ گرداندن (مصدر لازم) ‹رخ گردانیدن› [قدیمی] روی برگردانیدن از کسی یا چیزی؛ پشت کردن؛ رو برگرداندن؛ رو تافتن؛ اعراض کردن.

۱. چهره، رخسار، رخساره، رو، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، وجه
۲. برج، قلعه
۳. پهلوان، جنگجو، گرد
۴. سیمرغ، عنقا

ترجمه مقاله