صاحبمنصب رفتنیlame duckواژههای مصوب فرهنگستانمقام مسئولی که جانشین او مشخص شده است و هفتههای آخر مسئولیتش را میگذراند متـ . رفتنی
تیغه 6slide 1, lame (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ شیشهای که نمونۀ مورد مطالعۀ میکروسکوپی را بر روی آن قرار دهند
مدیریت تردد محلیlocal area traffic management, LATMواژههای مصوب فرهنگستانایمنسازی و سکونتپذیرسازی خیابانهای محلی با بهرهگیری از تجهیزات و موانع فیزیکی و روشهای غیرفیزیکی
پالاسلغتنامه دهخداپالاس . (اِ) شعوری بدان معنی پلاس یعنی گلیم و نمد و جل و کهنه داده است و ظاهراً این صورت ، لفظ ترکی پلاس فارسی است . و رجوع به نرم دار شود.
مندشلغتنامه دهخدامندش . [ م َ دِ ] (اِ) فرش و بساط بود.(فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گلیم و نمد. (ناظم الاطباء). جهانگیری میگوید به معنی فرش و بساط بود. استاد فرخی راست : نیلگون پرده برکشیدهواباغ بنوشت مندش دیبا.بی شبهه مفرش را من
خواجه لرلغتنامه دهخداخواجه لر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفربای بخش گمیشان شهرستان گنبد قابوس ، این دهکده در دشت قرار دارد با 560 تن سکنه . هوای آن معتدل و مرطوب است .
گلیملغتنامه دهخداگلیم . [ گ ِ ] (اِ) پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند. (آنندراج ). جامه ٔ پشمین معروف که از پشم میش بافند. (غیاث ) : گولانج و گوشت و گرده و گوزآب و گادنی گرمابه وگل و گل و گنجینه و گلیم . لبیبی .گلیمی که خواه
گلیمفرهنگ فارسی معین(گِ) (اِ.) نوعی فرش که از پشم می بافند. ؛ ~ خود را از آب درآوردن کنایه : از عهدة کار خود برآمدن .
سیاه گلیملغتنامه دهخداسیاه گلیم . [ گ ِ ] (ص مرکب ) بدبخت . بی دولت . سیه روز. (برهان ). کنایه از مدبر و بی دولت . (آنندراج ). بدبخت . بی دولت . (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) : دمی نمیرودم از سواد دیده سرشک که هیچ طفل مبادا چو او سیاه گلیم . سنایی
سیه گلیملغتنامه دهخداسیه گلیم . [ ی َ ه ْ گ ِ ] (ص مرکب ) کنایه از بدبخت و سیه روز. (برهان ) (آنندراج ) : دیو سیه گلیم بر آن بود تاکندهمچون گلیم خویش لباس دلم سیاه . سوزنی .سیه گلیم خری ژنده جُل ّ و پشماگندکه زندگیش نه درپی پذیرد و
سردرگلیملغتنامه دهخداسردرگلیم . [ س َ دَ گ ِ ] (اِ مرکب ) نام بازیی است و آن چنان باشد که جمعی در جاهابخوابند و چیزی بر سر خود کشند و شخصی میدیده باشد،بعد از آن شخص سر در کنار شخص دیگر نهد و آنهائی که خوابیده بودند جاها را تغییر دهند و سر در گلیم یا لحاف کشند، بعد از آن شخصی که سر در کنار نهاده ب