لغتنامه دهخدا
قایمی . [ ی ِ ] (اِخ ) (قائمی ) عفیف . وی به کارهای نیکو و شنیدن حدیث رغبتی فراوان داشت . از خراسان به عنوان رسالت با امام ابواسحاق شیرازی خارج گردید و از ابوالحسن احمدبن محمد بزاز وابوالقاسم علی بن احمد یسری و طبقه ٔ این دو حدیث شنید و گروهی از استادان و مشایخ ما از او حدیث