ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی . او را آثار بسیاری به زبان لاتین است .
ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) باتیست ژزف فابیان سه باستیان . آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 م .
آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
ژانسیولغتنامه دهخداژانسیو. (اِخ ) نام کرسی بخش «کروز» از ایالت ابوسن واقع در پلاتو دژانسیو دارای 885 تن سکنه .
ژانلیسلغتنامه دهخداژانلیس . (اِخ ) مادمازل استفانی فلیسیته . نام معلمه ٔ اطفال دوک دأرلئان و فیلیپ اِگالیته مؤلف تألیفات مشهور راجع به تعلیم و تربیت . مولد در حوالی اتن (1746 -1830 م .).
ژانلیسلغتنامه دهخداژانلیس . (اِخ ) نام کرسی بخش «کت در» از شهرستان دیژن دارای راه آهن و قریب 1276 تن سکنه .
ژاننلغتنامه دهخداژانن . [ ن َ ] (اِخ ) ژول گابریل . نام ادیب و نویسنده و نقاد فرانسوی . مولد سن -اتین (لوآر) و وفات در پاریس (1804 - 1874 م .).
ژان دوملغتنامه دهخداژان دوم . [ ن ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) او را ژانل نیز گویند. ملکه ٔ ناپل (1371-1435 م .).
ژان دپاریلغتنامه دهخداژان دپاری . [ دُ ] (اِخ ) نام شخصی اساطیری پسر یکی از پادشاهان فرانسه که در رهگذار خویش زر و سیم میریخت .
ژان دپانتیورلغتنامه دهخداژان دپانتیور. [ دُ ی ِوْرْ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ ژان سوم دوک برتانی و زن شارل دوبوآ.
دره ژانلغتنامه دهخدادره ژان . [ دَرْ رَ ](اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه ، با 106 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو اس
تاژانلغتنامه دهخداتاژان . (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابا بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در 16هزارگزی باختر بانه ، کنار رودخانه ٔ شیوه . کوهستانی ، سردسیر، و 200 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ، محصول آن غلات ، لبنیات و محصو
راژانلغتنامه دهخداراژان . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 5 هزارگزی جنوب سلوانا و هزار و پانصدگزی باختر ارابه رو زیوه واقع است . محلی است دامنه ،سردسیر سالم ، دارای 425 تن سکنه . آب آن از دره ٔ ربط
رنگه ریژانلغتنامه دهخدارنگه ریژان . [ رَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 30هزارگزی جنوب سقز و 5هزارگزی جنوب قشلاق پل . کوهستانی و سردسیر و دارای 400 تن سکنه ٔ سنی
ژهام ژانلغتنامه دهخداژهام ژان . [ ژُ ] (اِخ ) نام خاورشناس عربی دان . وی لغت نامه ای به زبان عربی و لاتین نوشته است .