واریجلغتنامه دهخداواریج . (اِ) آنجای از شاخه ٔ رز که خوشه ٔ انگور از آن بیرون آید. (ناظم الاطباء) (شعوری ). وادیج . و رجوع به وادیج و واذیج شود.
ژوارزلغتنامه دهخداژوارز. [ رِ ] (اِخ ) بِنیتو. نام رئیس جمهور مکزیک . مولد سان پابلوگلاتائو در سال 1806 و وفات به مکزیکو در سال 1872 م .
گوارشلغتنامه دهخداگوارش . [ گ ُ رِ ](اِمص ) (از: گوار+ -ِش . گواریدن . (ناظم الاطباء). خوش مزگی و هضم طعام . (غیاث ). عمل گواریدن : خورش را گوارش می افزون کندز تن ماندگیها به بیرون کند. اسدی (گرشاسبنامه چ یغمایی ص <span class="hl" dir="ltr"
وارشلغتنامه دهخداوارش . [ رِ ] (ع ص ) مهمان ناخوانده . (از اقرب الموارد). ناخوانده بر طعام کسی آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که ناخوانده بر طعام کسی آید. (ناظم الاطباء).
واریزلغتنامه دهخداواریز. (اِمص مرکب ) عمل واریختن . رجوع به واریختن شود. انهدام . ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن . || تفریغ حساب . تسویه حساب .
گوارشفرهنگ فارسی عمیدعملی که در داخل معده و رودهها صورت میگیرد و غذاهای خوردهشده به حالتی در میآید که قابل جذب باشد.
قلاللغتنامه دهخداقلال . [ ق ِ ] (ع اِ) چوب برپای کرده جهت واریج انگور. (منتهی الارب ). الخشب المنصوبة للتعریش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلة شود. || ج ِ قُلّة. (اقرب الموارد).