واجدا کردنلغتنامه دهخداواجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).
وازدیلغتنامه دهخداوازدی . [ زَ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم الوازدی مکنی به ابومحمد که از ابوحفص بن حفص الباهلی و سعیدبن هاشم الکاغذی وجز آنان روایت کند و از او بکربن مسعودبن الحسن بن الورادالفرنکدی و جز وی روایت دارد. (لباب الانساب ).