هامانلغتنامه دهخداهامان . (اِخ ) نام وزیرفرعون بود. و این لغت عجمی است . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام کافری که وزیر فرعون بود. (کشف اللغات ) (لطایف ) (غیاث ). وزیر اول اخشویروش (
هامانلغتنامه دهخداهامان .(اِخ ) نام برادر حضرت ابراهیم بوده و در وقت سوزانیدن اصنام و بتها سوخته شد. (برهان ) (ناظم الاطباء).
هامانواژهنامه آزادنام برادر حضرت ابراهیم که در اتش سوخت،به معنی باشکوه مقرب درگاه پروردگار،پسندیده وشکوهمند
هامانفرهنگ نامها(تلفظ: hāmān) (در اعلام) هامان [مشهور] وزیر اخشویروش [خشیارشا که او را با اردشیر خلط کردهاند] بود که بر مردخای یهودی غضبناک شد. [زیرا که وی را تعظیم ننموده بود
هامان سوزفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) روز چهاردهم از ماه آذار (دوم ) که در آن روز یهودیان صورتک ها می ساختند به نام هامان (وزیر خشایار شا) و بر دار می کشیدند و سپس آن ها را می سوزاندند.
هامانیلغتنامه دهخداهامانی . (اِ) سنگی سفید است به زردی زند، به خراسان می باشد، شکسته را مفید است . (نزهة القلوب ).
هامان سوزفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) روز چهاردهم از ماه آذار (دوم ) که در آن روز یهودیان صورتک ها می ساختند به نام هامان (وزیر خشایار شا) و بر دار می کشیدند و سپس آن ها را می سوزاندند.
هامانسوزلغتنامه دهخداهامانسوز. (اِ مرکب ) روز چهاردهم از ماه آذار که پس از آن ماه نیسان است . در این روز یهودیان صورتکها کنند به نام هامان (وزیر خشایارشا) و بر دار کشند و سپس بسوزان
هامانیلغتنامه دهخداهامانی . (اِ) سنگی سفید است به زردی زند، به خراسان می باشد، شکسته را مفید است . (نزهة القلوب ).
هامانهلغتنامه دهخداهامانه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش فرائق شهرستان یزد، واقع در 13 هزارگزی باختر فرانق ، کنار راه فرعی فرانق به اردکان . ناحیه ای است جلگه ای ،