نامستورلغتنامه دهخدانامستور. [ م َ ] (ص مرکب ) آشکار. ظاهر. هویدا. پیدا. واضح . صریح . پدیدار. غیرمستقر. ناپوشیده . لائح . || عریان . لخت . برهنه .
روسپیفرهنگ مترادف و متضادجلب، جنده، خودفروش، زانیه، زناکار، غر، فاحشه، قحبه، لکاته، معروفه، معروفه، نامستور، هرجایی
برهنهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پتی، عاری، عریان، عور، لاج، لخت، نامستور ≠ پوشیده، مستور ۲. فقیر، مستمند، بینوا، تنگدست
فاحشهفرهنگ مترادف و متضادبیعصمت، جلب، جنده، خودفروش، خانم، دستوری، روسپی، زنبدکار، غر، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور، هرجایی ≠ نجیب
نانهفتهلغتنامه دهخدانانهفته . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) هویدا. ظاهر. بارز. آشکار. واضح . برملا. روشن . لائح . نانهان . نامستور. غیرمستتر. نامخفی .