موییدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زاری کردن، مویه کردن، نالیدن، ندبه کردن ۲. عزاداری کردن، سوگواری کردن ۳. گریستن
موییدنلغتنامه دهخداموییدن . [ مو دَ ] (مص ) گریستن و به آواز بلند گریه کردن . (ناظم الاطباء). گریه کردن و گریستن باشد. (از برهان ). مویه کردن . زاریدن . گریه کردن . (یادداشت مؤلف
موییدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمویه کردن؛ گریه و زاری کردن؛ نوحه و شیون کردن: ( بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲: ۲۸۷).
مویهلغتنامه دهخدامویه . [ مو ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم از موییدن . اسم مصدر از موییدن . نوحه و گریه و ناله ٔ آهسته با گریه . (یادداشت مؤلف ). گریه و نوحه و زاری . (ناظم الاطباء)
مویالغتنامه دهخدامویا. [ مو ] (نف ) صفت دائم از موئیدن . صفت مشبهه از موییدن . موینده . که مویه کند. مویان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویان و موینده و موییدن شود.