مقاوملغتنامه دهخدامقاوم . [ م ُ وِ ] (ع ص ) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری . (ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومة شود. || مأخوذ از تازی ، مقاومت کننده . (ن
مقاومدیکشنری فارسی به انگلیسیadamant, impervious, pertinacious, proof _, repellent, resistant, stubborn, sturdy, tenacious
طبقه ٔ مقاوملغتنامه دهخداطبقه ٔ مقاوم . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبقه ای است از سلولهای زیر اپیدرم بساک گیاهان . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 461 شود.
ایستگاه مقاومhardened siteواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که برای حفاظت آن در مقابل سلاحهای متعارف معمولاً در زیر پوششی از سنگ یا بتن ساخته میشود
مقاومةلغتنامه دهخدامقاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) با کسی برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). برابری کردن . با کسی در کشتی و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با کسی ایستاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادگی کردن با کسی . قِوام . (از ناظم الاطباء) (ا
مقاومتلغتنامه دهخدامقاومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع ، اِمص ) ایستادگی و برابری و مقابلی . (ناظم الاطباء). مقاومة. پافشاری . ایستادگی . استقامت . پایداری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : جز جنگ و مقاومت روی ندارد. (کلیله و دمنه ). با صیا
مقاومةلغتنامه دهخدامقاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) با کسی برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). برابری کردن . با کسی در کشتی و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با کسی ایستاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادگی کردن با کسی . قِوام . (از ناظم الاطباء) (ا
مقاومتلغتنامه دهخدامقاومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع ، اِمص ) ایستادگی و برابری و مقابلی . (ناظم الاطباء). مقاومة. پافشاری . ایستادگی . استقامت . پایداری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : جز جنگ و مقاومت روی ندارد. (کلیله و دمنه ). با صیا
طبقه ٔ مقاوملغتنامه دهخداطبقه ٔ مقاوم . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبقه ای است از سلولهای زیر اپیدرم بساک گیاهان . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 461 شود.
اندامگان اسیدمقاومacid-fast organismواژههای مصوب فرهنگستاناندامگانی که پس از جذب رنگ در پی رنگآمیزی اسیدپای، با اسیدهای معدنی یا مخلوط اسیدالکل رنگبری نمیشود
ایستگاه مقاومhardened siteواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که برای حفاظت آن در مقابل سلاحهای متعارف معمولاً در زیر پوششی از سنگ یا بتن ساخته میشود
بادمقاومwindfirmواژههای مصوب فرهنگستانویژگی درختی که در مقابل بادهای شدید مقاوم است و دچار بادافتادگی و بادتکانی نمیشود
پایگاه موشکی مقاومhard missile baseواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهی موشکی که در مقابل انفجار هستهای مقاوم است