مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر
متأبقلغتنامه دهخدامتأبق . [ م ُ ت َ ءَب ْ ب ِ ] (ع ص ) پنهان گشته . (آنندراج ). پوشیده و نهفته و پنهان . (ناظم الاطباء). || بند گشته . (آنندراج ). محبوس .(ناظم الاطباء). || کنار گیرنده . و توبه کننده از گناه . (آنندراج ). کنار گیرنده و پرهیزگار. (ناظم الاطباء). || انکار کننده ٔ چیزی . (آنندرا
قطب آبادلغتنامه دهخداقطب آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش دهستان کردیان از شهرستان جهرم . مختصات جغرافیائی آن عبارتند از: طول 53 درجه و 37دقیقه از گرینویچ ، عرض 28 درجه و <span class="hl" dir
دیلملغتنامه دهخدادیلم . [ دِی ْ ل َ ] (اِخ ) قصبه و بندر مرکز بخش دیلم شهرستان بوشهر مختصات جغرافیائی آن عبارتند از: طول 50 درجه و 10 دقیقه عرض 30 درجه و 4 د
گناوهلغتنامه دهخداگناوه . [ گ ُ وَ / وِ ] (اِخ ) قصبه و بندری است از بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. مختصات جغرافیایی آن عبارت است از طول 50 درجه و 31 دقیقه از گرینویچ ، عرض <span class="hl" dir="l
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش داراب شهرستان فسا و یکی از شهرهای قدیمی فارس و نام اولی آن دارابجرد بوده و خرابه های آن در جنوب غربی داراب موجود و بقلعه ٔ دهیار معروف است و از لحاظ سبک ساختمان و استحکام بنا بسیار قابل توجه و نیز بقایای یک مسجد سنگی در شش هزارگزی خاور قصبه موج
جهرملغتنامه دهخداجهرم . [ ج َ رُ ] (اِخ ) شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم و بخش کوهک ، نام قدیمی آن گهرم (زمین گرم ) و جهرم معرب آنست . این شهر از شهرهای بسیار قدیم ایران بوده ، فردوسی در شاهنامه از آن در عصر ساسانیان نام برده و مستوفی در نزهةالقلوب بانی آنرا بهمن بن اسفندیار میداند. فاصله ٔ این ش
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر