مستکمللغتنامه دهخدامستکمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازاستکمال . کامل شده . تمام شده . رجوع به استکمال شود.
مستکمللغتنامه دهخدامستکمل .[ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکمال . تمام کردن خواهنده . (از منتهی الارب ). کامل کننده و تمام کننده چیزی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استکمال شود.
مستکملینلغتنامه دهخدامستکملین . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستکمِل (در حالت نصبی و جری ). کامل کنندگان : مصلیَّا علی النبی المصطفی و آله المستکملین الشرفا. (ابن مالک ).و رجوع به مستکمل شود.
مستکملینلغتنامه دهخدامستکملین . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستکمِل (در حالت نصبی و جری ). کامل کنندگان : مصلیَّا علی النبی المصطفی و آله المستکملین الشرفا. (ابن مالک ).و رجوع به مستکمل شود.