لغتنامه دهخدا
مختم . [ م ُ خ َت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) مهرکرده شده و مقفل . (غیاث ). نیک مهر کرده شده و مقفل . (آنندراج ). از روی بصیرت مهر کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کف اطاق خاتمکاری کرده با قطعاتی از سنگ و آجرو جز آن یا از سطحی مزین به نقشه های مختلف که