حصصلغتنامه دهخداحصص . [ ح َ ص َ ] (ع اِمص ) موی رفتگی از سر. کم مو شدن سر. (منتهی الارب )(آنندراج ). || دویدن . (غیاث از لطایف ).
حصصلغتنامه دهخداحصص . [ ح ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ حصة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسمتها. بهره ها : بشر قم را مساحت کرد و به سه هزارهزار درم و کسری رفع آن بنوشت پس از آنکه حصصی معاف
حاصلفرهنگ انتشارات معین(ص ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به دست آمده . 2 - نتیجه ، ثمره . 3 - نفع سود. 4 - مالیات ، خراج . 5 - باقی مانده . ؛~ ضرب نتیجه ای که از عمل ضرب کردن عددی در عدد دی
تیصیصلغتنامه دهخداتیصیص . [ ت َ ] (ع مص ) چشم بازکردن سگ بچه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لغتی است در جصص و بصص و حصص . (از اقرب الموارد).
ام غیلانلغتنامه دهخداام غیلان . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) درخت خار داری است . در بادیه می روید عوام طلح و اهل بادیه سمر و بفارسی مغیلان گویند. صمغ آن را صمغ عربی و ثمر آنرا قرظ و ص
دقایقلغتنامه دهخدادقایق . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دقائق . ج ِ دقیقه . رجوع به دقیقه و دقائق شود. || نکات باریک . خرده ها: دقایق نظری و علمی : گفتن شعر و دقایق و مضایق آن کار امیرالمؤم