تناوحلغتنامه دهخداتناوح . [ ت َ وُ ] (ع مص ) باهم رویاروی گردیدن . یقال : الجبلان یتناوحان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وزیدن باد صبا دفعه ای و باد شمال دفعه ای و جنوب دفعه ٔ دیگر. (از اقرب الموارد).
تناوةلغتنامه دهخداتناوة. [ ت ِ وَ ] (ع اِ) تنایة. ترک مطالعه ٔ کتب و درس و تدریس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تناءةلغتنامه دهخداتناءة. [ ت َ ءَ ] (ع مص ) اقامت به جایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
متناوحلغتنامه دهخدامتناوح . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با هم روی روی گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تناوح شود. || بادهای مخالف و مقابل هم . || دو کوه روباروی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ترازنلغتنامه دهخداترازن . [ ت َ زُ ] (ع مص )با همدیگر مقابل و برابر شدن ، یقال : الجبلان یترازنان ؛ ای یتناوحان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقابل .(المنجد). تناوح و تقابل دو کوه . (اقرب الموارد).
نیحةلغتنامه دهخدانیحة. [ ن َی ْ ی ِ ح َ ] (ع ص ) بادی که به درازی باد دیگر وزد، به خلاف نسیجه که به عرض باد دیگر وزد. (از منتهی الارب ). مقابلة. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نسیجة و رجوع به تناوح شود. || قوة. (متن اللغة).
متناوحلغتنامه دهخدامتناوح . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با هم روی روی گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تناوح شود. || بادهای مخالف و مقابل هم . || دو کوه روباروی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).